11،12 و 13 اسفند کنسرت استاد ناظری  با همراهی گروه فردوسی در سالنی پر و در میان تشویق‌های مردم اجرا شد و شوالیه آواز ایران در بخش نخست از داستان ضحاک گفت و در پایان هم “آتش در نیستان” را به افتخار مردم خواند.
سالن میلاد نمایشگاه بین‌المللی تهران دگر بار خود را مملو از حضور خیل مشتاقانی می‌دید که اینبار روایت داستان ضحاک فردوسی با آواز شهرام ناظری و آهنگسازی  فرید الهامی را در بستر موسیقی مقامی به نظاره نشسته بودند تا این چنین داستان تقابل نور و ظلمت را به گوش دل و جان بسپارند.
صابر نظرگاهی (تار و دیوان)، سعید نایب محمدی (عود)، فرید الهامی (تنبور)، یونس پاکنژاد (کمانچه)، فرهاد صفری (تنبک، زروان، کارنگ، سازهای ابداعی)، شهریار نظری (دف)، فرنود الهامی، مهراب اسرافیلی و آرمان دکه‌ای (تنبور) در این اجرا در کنار شهرام ناظری هنرنمایی کردند.
دکور کنسرت ماکت بزرگی از حکیم طوس که بالای سر آن روی چوبی سیاه رنگ به شکل دو پر با رنگی سرخ شعر “چو ایران نباشد / تن من مباد” نقش بسته بود و در این سو و آن سوی آن نیز در قالب یاد شده بیت‌های دیگری از این شاعر شهیر ایران زمین به چشم می‌خورد، تشکیل می‌داد.
کنسرت با توضیح ساده و به زبان امروزی شهرام ناظری درباره داستان ضحاک شاهنامه فردوسی آغاز شد. “چو ضحاک شد بر جهان شهریار / بر او سالیان انجمن شد هزار” مطلع قصه ضحاک با کلام فردوسی و آواز شهرام ناظری بود.
چو ضحاک شد بر جهان شهریار /  بر او سالیان انجمن شد هزار
نهان گشت کردار فرزانگان  / پراکنده شد کام دیوانگان
هنر خوار شد جادویی ارجمند / نهان راستی آشکارا گزند
شده بر بدی دست دیوان دراز  / به نیکی نرفتی سخن جز به راز
دو مار سیه از دو کتفش برست / غمی گشت و از هرسویی چاره جست
چنان بد که هر شب دو مرد جوان  / چه کهتر چه از تخمه پهلوان
بکشتی و مغزش بپرداختی / مرآن اژدها را خورش ساختی
اجرا در فضایی خاص با بیان ادوات تحریر و ناله‌ای گویی نگران از ترس واگویی و فریاد در سینه حبس‌شده از سوی اعضای گروه و شهرام ناظری، با همراهی سوز و گداز تنبور و عود و کمانچه کلید خورد. روایت داستان با همراهی سازهای یاد شده و افزون بر آن، دیوان و دف و زروان در بستر موسیقایی مطلقا مقامی و البته صدای غالب تنبور ادامه پیدا کرد.
این بخش که با تلفیقی از آوازهای باستانی “هوره”، “مور” و “سیاچمانه” و همچنین مقام “جلو شاهی” به اجرا درآمد، بیشتر سعی در القای خوف پادشاهی ضحاک ستمگر و ظلم ظالم را داشت؛ آن زمان که راستی و کردار فرزانگان، نهان و کام دیوانگان پراکنده و هنر خار می‌شود و سخن از صدق وراستی نمی‌رود، مگر به راز…
شهرام ناظری و فرید الهامی با انتخاب درست مقام‌ها و شکل تنظیم آن توانسته بودند در تصویرسازی بخش پادشاهی ضحاک و القای آن به ذهن مخاطب، موفق عمل کنند و فکر و ” آنِ” شنونده را تا حدود زیادی به حال و هوای موقعیتی چنین پر اضطراب و دهشناک رهنمون کنند.
پیش از روایت آوازی و موسیقایی تولد فریدون، شهرام ناظری درباره این بخش نیز توضیحاتی داد و تاکید کرد که این دست کارها نیازمند نقال و روایتگر است ولی به دلیل کمبود امکانات خود با زبانی گویا و ساده به بیان ادامه داستان ضحاک پرداخت و گفت: در بخش تولد فریدون، داستان به اینجا می‌رسد که ضحاک در پی فریدون است تا او را بکشد اما موفق به این کار نمی شود و بعد از 16 سال، فریدون از کوه البرز بیرون می‌آید.
قطعه تولد فریدون با توجه به مضمون آن، ضربی‌تر آغاز می‌شود و رنگ حماسی‌تری به خود می‌گیرد، هرچند که هنوز کم و بیش و در لایه‌های پنهان آن تصویری از جنس خشم و اضطراب سایه افکنده است. در اجرای این بخش از کنسرت شهرام ناظری با اوج و فرودها، بازی با طنین صدا و ادوات تحریر و همچنین درک مناسبی از کلام فردوسی به خوبی توانسته بود کنه و عمق داستان را به مخاطب القا کند.
در ادامه اجرای قطعات، آنجا که داستان به عدالت خواهی، دادخواهی و ظلم‌ستیزی کاوه می رسد، موسیقی حجم بیشتری به خود می‌گیرد و ضربی‌تر به اجرا درمی‌آید و انگشتان نوازندگان نیز محکم‌تر بر سازهای ضربی روان می‌شوند. چند بیتی از داستان کاوه نیز با سکوت مطلق سایر سازها و جواب‌های عود اجرا می‌شود.
در ادامه داستان کاوه و آنجا که کاوه آهنگر، ساز و کار نبرد فراهم می کند، شهرام ناظری به جایی میان همایون و چهارگاه می رود و به سبک زورخانه‌ای و با همراهی تنبک، روایت آوازی داستان را ادامه می دهد، تا بعد از آن نیز سایر اعضای گروه بعد از سکوت چند دقیقه‌ای به این دو بپیوندند.
خروش کاوه از آتشکده برای نبرد با ضحاک مار دوش، فرصت خوبی برای نوازندگان، بویژه تنبور نوازان بود تا افزون بر افزودن بر صدای کاسه تنبور و رقص چهار انگشت خود بر سیم ساز، سرعت و تکنیک خود را به رخ مخاطب بکشند تا جدای از کلام و موسیقی کار، تنها صدای شهرام ناظری و جولان دستان نوازندگان سازهای ضربی بر ساز خود، نقطه عطف این کنسرت، در نظر مخاطبان نباشد.
چو کاوه برون شد ز درگاه شاه / بر او انجمن گشت بازارگاه
همی بر خروشید و فریاد خواند / جهان را سراسر سوی داد خواند
از آن چرم کاهنگران پشت پای / بپوشند هنگام زخم درای
همان کاوه آن بر سر نیزه کرد / همانگه ز بازار برخاست گرد
بدانست خود کا فریدون کجاست / سراندر کشید و همی رفت راست
بیامد به درگاه سالار نو / بدیدنش آنجا و برخاست غو
چو ان پوست بر نیزه بردید کی / به نیکی یکی اختر افکند پی
بیاراست آن را به دیبای روم / ز گوهر برو پیکر از زر بوم
فروهشت ازو سرخ و زد و بنفش/  همی خواندنش کاویانی درفش
در پایان، بعد از مرگ ضحاک و پاک شدن جهان از بد او، با تکرار بیت آخر داستان توسط تمامی اعضای گروه، ساز های آنان نیز به هیجان بیشتری آمده بودند تا آنطور که باید و شاید، حس نشاط بخش پاک شدن جهان از ظلمت و خودکامگی را به مخاطب القا کنند.
بخش دوم کنسرت بعد از استراحت برای اجرای قطعاتی در اصفهان و نوا آغاز شد. البته با توجه به تغییر فضای کار از مقامی به موسیقی ردیف – دستگاهی، نوازندگان تنبور بجز فرید الهامی روی صحنه حاضر نشدند.
بخش دوم با قطعه‌ای به نام “جان را کنم قربان” با شعری از مولانا و آهنگ فرید الهامی در اصفهان آغاز شد. فضای این کار نیز نظیر آثار و قطعات چند سال اخیر شهرام ناظری و نزدیک به آلبوم مولویه بود. در قطعه یاد شده، آواز شهرام ناظری با گروه‌نوازی و گاهی هم سکوت کامل تمامی سازها همراه بود و از جواب آواز به شکل خطی و مرسوم آن نیز خبری نبود.
تصنیف پرمخاطب و معروف “شیدا شدم” از سروده‌های مشترک شهرام و حافظ ناظری و ساخته‌های خود شهرام ناظری، قطعه بعدی بخش دوم این کنسرت بود که با تنظیمی جدید و کاملا متفاوت با اجراهای گروهی و ارکسترال آن برای علاقه‌مندان به اجرا درآمد.
تصنیف “راست بگو نهان مکن” با شعری از مولانا و آهنگ شهرام ناظری، قطعه پایانی این کنسرت بود. اما بعد از پایان بخش دوم، با درخواست حاضران در سالن که هر یک تصنیفی را درخواست می کردند، یکی فارسی و یکی کردی، یکی “مرا گویی” و دیگری ” یاوران مسم”؛ شهرام ناظری تصنیف ” آتش در نیستان” را برای مخاطبانش به اجرا گذاشت که بسیار هم مورد استقبال قرار گرفت. البته پیش از اجرای این تصنیف وقتی شهرام ناظری با اصرار و تشویق مکرر علاقه‌مندان برای اجرای قطعات متعددی مواجه شد، با لبخندی گرم خطاب به حاضران گفت: شما بعد از دو سال من را پیدا کردید و می‌خواهید تمامی تصانیف را برایتان اجرا کنم؛ البته من هیچ مشکلی ندارم اما سالن باید سر وقت تحویل داده شود.

منبع وبسایت رسمی استاد ناظری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *